داستانهاي طنز

HOME

نكته :به لينكهاي سمت راست توجه كنيد

 

داستانهاي طنز 2

در اين پست هم 9 تا داستان كوتاه طنز وجود دارد كه عنوانهاي آنها اينها است.

براي خواندن داستانها روي ادامه مطلب كليك كنيد

ليست داستانها:

1- متاسفانه پری ها هم مونثند  2- خصوصيات مردها  3- اکتشافات و اختراعات تاريخی  4- به نظرت هوشت خوبه ؟ جواب بده پس !5- عشق از ديد های مختلف و فرق حموم دختر وپسر6- داستان سيندرلا مدل ۲۰۰۵7- آشنايی با عنصر شيميايی زن 8-  جملاتی از بد بختی های ازدواج و زن داری 9- درمانده از کار زیاد !!

بخوانيد خيلي با حالند  بخوانيد خيلي با حالند

========================================

متاسفانه پری ها هم مونثند

يك زوج در اوايل 60 سالگي، در يك رستوران كوچيك رمانتيك سي و پنجمين سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن.

 ناگهان يك پري كوچولوِ قشنگ سر ميزشون ظاهر شد و گفت:چون شما زوجي اينچنين مثال زدني هستين و درتمام اين مدت به هم وفادارموندين ، هر كدومتون مي تونين يك آرزو بكنين.

 خانم گفت: اووووووووووووووووه ! من مي خوام به همراه همسر عزيزم، دور دنيا سفر كنم.

 پري چوب جادووييش رو تكون داد و

اجي     مجي    لا ترجي

دو تا بليط براي خطوط مسافربري جديد و  شيك   QM2در دستش ظاهر شد.

حالا نوبت آقا بود، چند لحظه فكر كرد و گفت:

خب، اين خيلي رمانتيكه ولي چنين موقعيتي فقط يك بار در زندگي آدم اتفاق مي افته ، بنابراين، خيلي متاسفم عزيزم ولي آرزوي من اينه كه همسري 30 سال جوانتر از خودم داشته باشم.

    خانم و پري واقعا نا اميد شده بودن ولي آرزو، آرزوه ديگه  !!!

پري چوب جادوييش و چرخوند و.........

 اجي     مجي    لا ترجي

 و آقا 92 ساله شد!

پيام اخلاقي اين داستان

مردها شايد موجودات ناسپاسي باشن ،

ولي پريها................

مونث هستند !!!!!!!!

این متن خوشگلم ابجی ناتاشای گل برامون فرستاد تا بنویسیم و همه ازش استفاده کنیم

از طرف ابجی ناتاشا میگم خدمتتون

سال نو پیشاپیش مبارک

========================================

خصوصيات مردها

چرا مردها دارای وجدان پاکی هستند؟

به این دلیل که هیچ گاه از آن استفاده نمی کنند

 چرا مردها هميشه خوشحال هستند؟

چون آدم های بي خيال فقط می خندند

 چرا روانکاوی مردها خیلی سریع تر نسبت به خانم ها انجام می پذیرد؟

زیرا هنگامیکه زمان بازگشت به دوران کودکی فرا می رسد، مردها همان جا قرار دارند

 اگر یک مرد و یک زن با هم از یک ساختمان 10 طبقه به پایین بیفتند کدامیک زودتر به زمین میرسد؟

خانم، چرا که آقا راه را گم می کند

شباهت آقایون با آگهی های بازرگانی چیست؟

شما نمی توانید یک کلمه از حرف های آنها را باور کنید و هیچ چیز برای زمانی بیش از 60 ثانیه دوام نمی آورد

 به یک مرد با نصف مغز چه می گویند؟

با استعداد

 خدا بعد از خلق مرد ها چه گفت؟

من می تونم کارمو بهتر از این انجام بدم

 یک وضعيت غير قابل كنترل چیست؟

صد و چهل و چهار مرد در يک اتاق

 برای درست کردن پاپ كُرن به چند مرد نیاز است؟

سه تا، یک نفر ماهیتابه را بر روی گاز نگه میدارد و دو نفر دیگر گاز را تکان میدهند تا گرما به تمام سطح ماهیتابه برسد

 آقایون لباس هایشان را چگونه دسته بندی می کنند؟

"کثیف" و " کثیف اما قابل پوشیدن"

 شما به مردی که همه چیز دارد چه میدهید؟

زنی که به او نشان دهد چگونه می تواند از آنها استفاده کند

 چرا عنکبوت های سیاه پس از جفت گیری، جفت خود را می کشند؟

به این خاطر که می خواهند قبل از شروع خرخر جلوی آنرا بگیرند

 آینده نگری یک مرد چگونه مشخص می شود؟

به جای یک بطری 2 بطری مشروب بخرد

 چرا آقایون مجرد جذب خانم های با هوش می شوند؟

دو چیز مخالف نسبت به هم کشش دارند

 نازکترین کتاب دنیا چه نام دارد؟ چیزهایی که مردان در مورد زنان می دانند

========================================

اکتشافات و اختراعات تاريخی

مرد كلمه را كشف كرد و مكالمه اختراع شد....!

زن مكالمه را كشف كرد و شايعه اختراع كرد...!

 مرد قمار را كشف كرد و كارت هاي بازي اختراع شد...!

زن كارت هاي بازي را كشف كرد و جادوگري اختراع كرد...!

 مرد كشاورزي را كشف كرد و غذا اختراع شد...!

زن غذا را كشف كرد و رژيم غذايي اختراع كرد...!

 مرد دوستي را كشف كرد و عشق اختراع شد...!

زن عشق را كشف كرد و ازدواج را اختراع كرد...!

 مرد تجارت را كشف كرد و پول اختراع شد...!

زن پول را كشف كرد و خريد كردن را اختراع كرد...!

 از آن به بعد مرد چيزهاي بسياري را كشف و اختراع كرد...!

ولي زن همچنان مشغول خريد بود...!

========================================

به نظرت هوشت خوبه ؟ جواب بده پس !

سوالات

١) چگونه می توان يک زرافه را داخل يک يخچال قرار داد؟

٢) چگونه می توان يک فيل را داخل يک يخچال قرار داد؟

٣) شير، سلطان جنگل، تمام حيوانات را به يک گردهمايی فرا می خواند. تمام حيوانات بجز يکی از اين حيوانات در اين گردهمايی شرکت می کنند. حيوانی که غايب بوده کدام است؟

٤) شما بايد از يک رودخانه عبور کنيد. اين رودخانه محل زندگی تمساحها است. چگونه از آن عبور می کنيد؟

پاسخها

١) پاسخ درست اين است: در يخچال را باز کنيد، زرافه را در آن قرار دهيد و سپس در يخچال را ببنديد. اين سوال به ما ياد می دهد که نبايد برای کارهای ساده دنبال راه حلهای پيچيده بگرديم.

 ٢) دريخچال را باز کنيد، فيل را در آن قرار دهيد و سپس در يخچال را ببنديد. اين پاسخ اشتباه است، پاسخ درست اين است، در يخچال را باز کنيد. زرافه را بيرون بياوريد، فيل را در يخچال بگذاريد و سپس در يخچال را ببنديد. اين سوال به ما ياد می دهد که برای حل مساله، به فعاليتهای قبلی نيز فکر کنيم.

 ٣) پاسخ درست اين است : فيل. چون فيل داخل يخچال بوده و نمی توانسته در گردهمايی شرکت کند. اين سوال به ما ياد می دهد که در حل مساله نبايد فرضيات قبلی را فراموش کنيم.

 بسيار خوب! اگر به ٣ سوال اول پاسخ درست نداده ايد هنوز يک شانس ديگر داريد.

 ٤) پاسخ درست اين است با شنا از رودخانه عبور کنيد. تمام تمساحها در گردهمايی حيوانات هستند و خطری شما را تهديد نمی کند. اين سوال به ما ياد می دهد که از اشتباهات گذشته پند بگيريم

========================================

عشق از ديد های مختلف و فرق حموم دختر وپسر

"عشق از دیدگاه هر کس متفاوت با دیگری است

و حالا چند دیدگاه مختلف :

1 . عشق از دید حاج اقا : استغفر الله باز از این حرفهای بی ناموسی زدی (جمله عاشقانه: خداوند همه جوانها را به راه راست هدایت کند)

2 . عشق از دید دختر حاج اقا:اه ... خدای من یعنی میشه بدون اینکه بابام بفهمه من عاشق بشم(جمله عاشقانه ندارد)

3 . عشق از دید یه ریاضی دان : عشق یعنی دوست داشتن بدون فرمول (جمله عاشقانه : اه عزیزم به اندازه سطح زیر منحنی دوستت دارم)

4 . عشق از دید بقال سر کوچه : والا دوره ما عشق مشغ (همون مشق مورد نظر است!) نبود ننمون رفت و این سکینه خانوم رو واسه ما گرفت (جمله عاشقانه: سکینه شام چی داریم )

5 . عشق از دید اصغر کاردی(در زندان): مرامتو عشقه.عشقی ( جمله عاشقانه : چاقو خوردتیم لوتی)

6 . عشق از دید یه دختر مدیوم کلاس و کمی بی غم : اه عزیزم کاش الان پیشم بودی بغلم می کردی و سرم رو می ذاشتم رو شونه هات.......(جمله عاشقانه دوستت دارم عزیزم)

7 . عشق از دید مادر بزرگها : این حرفای بد و نزن راستی این دختر اقدس خانوم خیلی دختر خانوم و باکمالاتیه تازه تحصیل کردم هست (جمله عاشقانه: بریم خواستگاری )

 يك دختر در حمام

ساعت ۴ بعد از ظهر

۱ـ لباساشو رو درمياره٬ رنگ روشن ها رو تو يك سبد و تيره ها رو تو يكي ديگه ميگذاره

۳ـ در كمد رو باز ميكنه انواع شامپو و صابون معطر مخصوص پوست صورت٬مو٬ بدن٬ كف پا و ... رو بيرون مياره و مي چينه رو لبه وان

۴ـ موهاش رو با شامپوي نارگيلي تقويت كننده٬ پرپشت كننده٬ براق كننده و...ميشوره و هفده دقيقه ماساژ ميده

۵ـ يكبار ديگه با همون شامپو موهاشو ميشوره

۶ـ نرم كننده معطر پرتقالي رو به موهاش ميماله تا ۶۰ ميشماره

۷ـ سي و پنج دقيقه زير دوش مي مونه.خوب آخه بايد خيالش راحت بشه كه تمام مواد شيميايي از موهاش پاك شده. وگرنه بعد از حموم موها وز ميكنه

۹ـ موهاش رو حسابي مي چلونه٬ حوله رو مثل عمامه مي پيچه دور سرش. تو آيينه خودشو ورانداز ميكنه. از اينكه در اثر كشش حوله چشم و ابروش كشيده شده٬ احساس خوشگلي مي كنه و يه ماچ گنده واسه عكس خودش تو آيينه ميفرسته

۱۰ـ خوشحاليش زياد دوام نمياره. چون يه جوش سرسياه بي اجازه نوك دماغش سبز شده

۱۲ـ حوله ش رو مي پوشه و ميره به اتاقش .

۱۳ـ چهل بار لباس مي پوشه و در مياره تا انتخاب كنه

۱۴ـ ۴۸ دقيقه پشت ميز توالت مي شينه و آرايش ميكنه

ساعت ۸ شب

 يك پسر در حمام

ساعت ۴ بعد از ظهر

۱ـ همون طور كه رو تخت نشسته ٬ لباساشو ميكنه. هر كدوم رو پرت ميكنه يه گوشه اتاق

۲ـ نيم وجب حوله رو ميگيره و ميره به سمت حموم

۳ـ مي ايسته جلوي آيينه. شكمش رو ميده تو. بازو ميگيره. فيگور چپ٬ فيگور راست٬ نيم ساعت قربون صدقه خودش ميره٬ (اين قدوبالا رو ببين چه كرده .لاي لاي لالاي لاي)مامان جونش هم از تو آشپزخونه تاييد ميكنه

۴ـ زير بغلش رو بو ميكنه و رنگ چهره ش بر ميگرده. سبز٬ آبي٬ بنفش

۵ـ در كمد شامپو ها رو باز نميكنه چون اصلا توش چيزي نداره

۷ـ با همون صابون صورت و مو و بدنش رو هم ميشوره

۸ـ نرم كننده مو؟؟؟ برو بابا

۹ـ زير دوش ميگوزه و به خاطر اكو شدن صداش تو حموم ٬كر كر ميخنده

۱۲ـ از زير دوش مياد بيرون و يكهو مي بينه يادش رفته بوده در حموم رو ببنده. و همه فرش و كف خونه خيس شده.( بيخيال...مامان خشك ميكنه

۱۳ـ حوله فسقليش رو مي پيچه دور باسنش و همون طور خيس خيس ميره تو اتاق

۱۴ـ حوله خيس رو پرت ميكنه رو تخت و ۲ دقيقه اي لباس مي پوشه

ساعت ۴:۱۵ بعد از ظهر

با کمی دخل و تصرف

========================================

داستان سيندرلا مدل ۲۰۰۵

گویند در زمان سلطان محمود غزنوی روزی پسر سلطان که کامبیز نام داشت با پژو 206 تيپ 5 خود از خيابان ملاصدرا ميگذشت و به سوی سرای برق در ديار قصرالدشت ميشتافت که در ميان راه به ارابه ای لگن بر خورد کرد که در آن يک بانوی جوان و بسيار زيبا بود و زنی زشت و بد اخلاق آن ارابه را ميراند که مادر آن دختر بود و در اثر تصادف آن ارابه که از جنس کدو بود ترکيد و به وسط خيابان پاشيد و آن مادر و دختر بدون وسيله گشتند و کامبيز از آنها درخواست کرد که آنها را به منزل برساند و از بانوی جوان پرسيد که در کدام ديار زندگی ميکنند و بانوی جوان تا خواست حرفی بزند آن زن بگفت ما را با تو کاری نيست خسارت ما را بده تا ما برويم و خود بلديم به منزلگاه برويم و کامبيز کيسه ای اشرفی از داشبورد ماشين در آورد و به آن زن داد و فقط پسر فهميد که اسم آن دختر سيندرلا بود و آنها يک تاکسی سمند گرفتند و برفتند و کامبيز هم تيکافی نمود و دور در جا بزد و به دنبال تاکسی رفت و يه تريپ از بقل ماشينشون که

داشت سبقت ميگرفت سيندرلا با زحمت يه لنگه جورابشو پرت کرد تو ماشين کامی وای............. که چه بوی گندی ميداد ولی وقتی توی جوراب رو نگاه کرد يه تيکه کاغذ بود با اين متن : عزيزم من دوستت دارم اين زن نامادری من هست و پدرم در جنگ با گلادياتورها در رکاب سلطان محمود جان خود را باخت و من ماندم و اين زن و دو دخترش که صبح تا شب دنبال بزم و رفتن به کافی شاپ و سرخاب و سفيداب خود هستند و من استثمار شده ام و بسيار محدود حتی نميتوانم سمت تلفن بروم بيا و من را نجات بده ............

کامبيز داشت نامه را ميخواند که با صدای مهيببی به خود آمد او به ستون تخت جمشيد برخورد کرده بود و ديگر ماشينش راه نميرفت و او ماند آنجا تا اينکه يک موش از زير ستون آمد بيرون و با خشم به کامی نگريست کامی هم زد زير گريه و داستان رو تعريف کرد موش دلش به حال کامبيز سوخت و گفت من صافکارهستم و به تو کمک ميکنم او ماشين کامبيز را درست کرد و سوار شد و گفت بيا من تو را به سرای آنها ببرم خلاصه از کوچه ها و خیابان ها و دریا ها گذشتند تا به انتهای مدرس رسیدند و آقا موشه یه خونه قدیمی رو نشون داد و گفت که سیندرلا اینجاست

به اونجا رسيديم که اونها يعنی کامی و آقا موشه به يه خونه قديمی رسيدند ، يه خونه کاهگلی با ديوارهای بلند . زنگ زدند و دخترکی مثل ميمون ( دختر خوشگل هم مگه داريم ؟؟ ) در رو باز کرد و تا کامبيز رو ديد از خوشحالی کله قند تو دلش آب شد و گفت : جون امری داشتيد !!!! کامبيز هم گفت من با سيندرلا کار دارم دخترک گفت مگه من مُردم که تو با اون ايکبيری کار داری ؟ کامبيز هم گفت برو ای دخترک چشم سفيد شما با آن دخترک معصوم چه کرده ايد ؟ چرا او از خانه فراری شده ؟ آيا پدرتان را کشته است يا مادرتان را لگد کرده ، آن طفل معصوم حتی وقت نميکند جوراب خود را بشورد باور کنيد ماشين من هنوز بوی سگ مرده ميدهد !!! من آمده ام تا اين دخترک را نجات بدهم و حداقل او را به حمام بفرستم ، شما خيلی بد هستيد الهی خاک بره تو چشمتون ( اوا خواهــــــــــــــــــــــــــــر ) دخترک که تا اين لحظه ساکت بود به حرف آمد و گفت عزيزم مثل اينکه شما داستان زياد ميخوانی و اين سيندرلا رو با سيندرلای تو کتاب اشتباه گرفتی در اين لحظه آقا موشه ضربه محکمی بر سر کامبيز کوفت و گفت : خاک تو اون سرت منو سر کار گذاشتی ؟!!!

و دختر که اسمش مهلقا بود گفت ای جوون اين دختر که تو دوست داری ۱۲۷.۰.۰.۱ تا دوست پسر داره عزيزم ، ميخواهی موبايلش رو بيارم ببينی تو حافظه چند تا پسر داره يا پيامهای کوتاهشو ( اس.ام.اس ) ببين صبح تا شب خانوم تو آرايشگاه و باشگاه بدنسازی ول ميگرده بعد از ظهرها خانوم يا پارک ملت ميگرده يا سرخه بازار خدا نگه داره ايران زمين و گلستان رو اونجاهارو که آباد کرده....!!!!!

بوی جورابشم ماله اينکه تنبل خانوم سال تا سال جوراباشو نميشوره !! و تو خيابون دنبال گاگولهايی امثال تو ميگرده ، در اين لحظه آقا موشه به صورت کامبيز تف ميکنه و ميگه ای بی غيرت خاک تو ملاجت کنن ..... کامبيز ميره تو فکر و راه ميافته ميره و سوار ماشين ميشه که باز ميکوبه به ديوار ولی اينبار ميپره و از خواب بيدار ميشه يه کم چشماشو ميماله و ميبينه که ديرش شده و بايد ميرفته سر کار ، اينجوری ميشه که کامبيز خان ما بی خيال زن گرفتن ميشه ، اگر يه کم به دور و برتون نگاه کنيد امثال کامبيز و سيندرلا زيادن فقط بايد زرنگ باشيد تا گير همچين سيندرلايی نيفتيد

معرفي به دوستان

========================================

آشنايی با عنصر شيميايی زن

نام عنصر: زن

وزن اتمي : ۶/۵۳كيلوگرم در حالت استاندارد-اما داراي انواعي از ۴۰ تا ۲۰۰ كيلوگرم.

خواص فيزيكي

۱- شكل ظاهري: سطح آن معمولا با لايهاي از مواد رنگي پوشيده شده است.

۲- نقطه جوش وانجماد: بي دليل و ناگهاني جوش مي آورد؛بي دليل و ناگهاني منجمد مي شود.

۳-مزه: در صورت كاربرد نادرست-به شدت تلخ است.

۴- تغيير پذيري: بي نهايت

۵- ضربه پذيري: صفر

 خواص شيميايي

۱- ميل تركيبي شديدي نسبت به طلا-نقره و مجموعه اي از سنگهاي قيمتي دارد.

۲- مقادير زيادي از مواد گران بها را جذب ميكند.

۳- ممكن است بي دليل و ناگهاني منفجر شود.

۴- بيشترين ميزان اكسيد كنندگي پول را دارد.

 كاربردهاي معمول

۱- در شرايط عادي خنثي است.

۲- در برخي موارد زينت است.

۳- از قوي ترين مواد پاك كننده است.

========================================

جملاتی از بد بختی های ازدواج و زن داری

یه بنده خدایی میگه که :  من دو بار ازدواج کردم هر دو بار بد شانسی اوردم  همسر اولم ترکم کرد دومی ترکم نمیکنه

 یه فلک زده هم میگه همسر من همیشه از دو تا چیز ناله میکنه  یکی اینکه لباس کافی برای پوشیدن نداره یکی اینکه جای کافی برای لباساش تو خونه نداره

 یه بنده خدایی میگه  مردای متاهل دوتا ارزوی بزرگ دارن   یکی اینکه  پول برای خرید خونه داشته باشن دوم پول برای خرید ماشین واسه فرار کردن از خونه ( بابا منکه نمیگم اینجوری نگام میکنید)

و در اخر

سقراط ميفرمايد :

وقتی شما ازدواج ميکنيد ؛ اگر همسر خو بی گير تان بيايد آدم خوشبختی خواهيد بود

اما اگر همسر نا جوری نصيب تان بشود بدون شک فيلسوف خواهيد شد

حالا هر کی جرات داره زن بگیره اینا رو داشته باشین تا خاصیت های شیمیایی عنصر زن رو هفته بعد بگم براتون

========================================

درمانده از کار زیاد !!

حدود دو سال بود که کم خوابی و فشار زیاد کار زندگی را برایم تلخ کرده بود و علت آن را نمی دانستم تا این که تازگی ها دلیل خستگی بیش از خودم را پیدا کرده ام ؛ علت آن کاره بیش از اندازه است !..

...  می دانید که جمعیت کشور 237 میلیون نفر است .

...  104 میلیون نفر بازنشسته و از کار افتاده هستند . بنابراین 133 میلیون نفر برای کار کردن می ماند .

...  85 میلیون نفر در مدارس و دانشگاهها درس می خوانند . بنابراین 48 میلیون نفر باید کارها را انجام دهند .

...  از این ها 29 میلیون نفر در استخدام حکومت فدرال هستند . بنابراین 19 میلیون نفر باید کارها را انجام دهند .

...  8/2 میلیون نفر در استخدام ارتش هستند . بنابراین 2/16 میلیون نفر باید کارها را انجام دهند .

...  از مجموع آن ها 8/14 میلیون نفر را که برای حکومت های ایالتی و شهری کار می کنند کسر کنید می ماند 4/1 میلیون نفر که باید کارها را انجام دهند . 

...  در هر زمان 188000 نفر بیمار و مجروح در بیمارستان ها بستری هستند ، بنابراین 212000/1 نفر باید کارها را انجام دهند .

...  از این تعداد 1211998 نفر در زندان ها هستند بنابراین فقط دو نفر می مانند که باید کارها را انجام دهند : من و تو . و تو هم که ننشسته ای و سرت را با این اراجیف گرم می کنی :

    حالا فهمیدی چرا اینقدر از کار خسته شده ام !

 

سیستم تبلیغاتی تبادل لینک باکس رایگان