داستانهاي طنز

HOME

نكته :به لينكهاي سمت راست توجه كنيد

 

داستانهاي طنز 1

در اين پست 12 تا داستان كوتاه طنز وجود دارد كه عنوانهاي آنها اينها است.

براي خواندن داستانها روي ادامه مطلب كليك كنيد

ليست داستانها:

1- یازده بچه 2- ديدگاه های مختلف در مورد انواع جامعه با دو گاو  3- نامه مادر گضنفر به پسرش 4- فراري دادن موش از خوابگها دختران 5- سختی درک وجود زنان  6- نامه کارمند به رییس برای بالا رفتن حقوق 7- خاصيت های مردها  8- روبه بی دست و پای  9- خواستگاری خر  10- زن و شوهر کامپيوتری  11- حافظ اينترنتی 12- شعری در وصف زن زليلان

 بخوانيد خيلي با حالند

بخوانيد خيلي با حالند

============================================

یازده بچه:

يادم آن روزی که بودم اولی ناز و طناز و عزیز و فلفلی شاه خانه بودم و با داد و دود هر چه می خواستم آماده بود وای از آن روزی که آمد دومی نق نقو و بد ادا و قم غمی من وزير گشتم افتادم ز چاه دومی هم جای من گرديد شاه تا به خود آيم و خود داری کنم سومی هم آمد و شد خواهرم دختری زيبا و خوش رو مثل ماه من و داداشم کشيديم سوز و آه جای سبزی و نشاط و خرمی سر رسيد از گردگاه چهارمی ديگر آن خانه برايم تنگ بود سبزی و گل در نگاهم سنگ بود داشتم می کردم عادت ناگهان پنجمی هم پانهاد در اين جهان بهر سوختن پنج تن کافی نبود ششمی هيزم شد و من مثل دود ناصر و شهناز و شهين احمد و عباس و هفتم شد مهين ای امان ای امان ای امان ای امان از دست بابا و مامان بار ديگر مادرم شد حامله اين که آيد تيم فوتبال کامله ناصر و شهناز و مهناز و شهين احمد و عباس و فرهاد و مهين علی مردان و گل معصومه جان آخريش هم می شود دروازه بان

 ============================================

ديدگاه های مختلف در مورد انواع جامعه با دو گاو

دو تا گاو داريم . مي خواهيم ببينيم آنها را چه كنيم:

سوسياليسم :دو گاو داريد.يكي را نگه مي داريد.ديگري را به همسايه خود مي دهيد.

كمونيسم : دو گاو داريد.دولت هر دوي آنها را مي گيرد تا شما و همسايه تان را در شيرش شريك كند.

فاشيسم : دو گاو داريد.شير را به دولت مي دهيد.دولت آن را به شما مي فروشد.

كاپيتاليسم : دو گاو داريد.هر دوي آنها را مي دوشيد.شيرها را بر زمين مي ريزيد تا قيمتها همچنان بالا بماند.

نازيسم : دو گاو داريد.دولت به سوي شما تيراندازي مي كند و هر دو گاو را مي گيرد.

آنارشيسم : دو گاو داريد.گاوها شما را مي كشند و همديگر را مي دوشند.

ساديسم : دوگاو داريد.به هر دوي آنها تيراندازي مي كنيد و خودتان را در ميان ظرف شيرها مي اندازيد.

آپارتايد : دو گاو داريد. شير گاو سياه را به گاو سفيد مي دهيد ولي گاو سفيد را نمي دوشيد.

دولت مرفه : دو گاو داريد.آنها را مي دوشيد و بعد شيرشان را به خودشان مي دهيد تا بنوشند.

بوروكراسي : دو گاو داريد.براي تهيهء شناسنامهء آنها هفده فرم را در سه نسخه پر مي كنيد ولي وقت نداريد شير آنها را بدوشيد.

سازمان ملل : دو گاو داريد.فرانسه شما را از دوشيدن آنها وتو مي كند.آمريكا و انگليس گاوها را از شير دادن به شما وتو مي كنند.نيوزلند راي ممتنع مي دهد.

ايده آليسم : دو گاو داريد.ازدواج مي كنيد.همسر شما آنها را مي دوشد.

رئاليسم : دو گاو داريد.ازدواج مي كنيد.اما هنوز هم خودتان آنها را مي دوشيد.

متحجريسم : دو گاو داريد.زشت است شير گاو ماده را بدوشيد.

فمينيسم : دو گاو داريد.حق نداريد شير گاو ماده را بدوشيد.

پلوراليسم : دو گاو نر و ماده داريد.از هر كدام شير بدوشيد فرقي نمي كند.

ليبراليسم : دو گاو داريد.آنها را نمي دوشيد چون آزاديشان محدود مي شود.

دموكراسي مطلق : دو گاو داريد.از همسايه ها راي مي گيريد كه آنها را بدوشيد يا نه.

سكولاريسم : دو گاو داريد.پس به خدا نيازي نيست

 

============================================

نامه مادر گضنفر به پسرش :

گضنفر جان سلام! ما اينجا حالمام خوب است. اميدوارم تو هم آنجا حالت خوب باشد. اين نامه را من ميگويم و جعفر خان کفاش برايد مينويسد. بهش گفتم که اين گضنفر ما تا کلاس سوم بيشتر نرفته و نميتواند تند تند بخواند،‌ آروم آروم بنويس که پسرم نامه را راحت بخواند و عقب نماند.

  وقتي تو رفتي ما هم از آن خانه اسباب کشي کرديم. پدرت توي صفحه حوادت خوانده بود که بيشتر اتفاقا توي 10 کيلومتري خانه ما اتفاق ميافته. ما هم 10 کيلومتر اينورتر اسباب کشي کرديم. اينجوري ديگر لازم نيست که پدرت هر روز بيخودي پول روزنامه بدهد. آدرس جديد هم نداريم. خواستي نامه بفرستي به همان آدرس قبلي بفرست. پدرت شماره پلاک خانه قبلي را آورده و اينجا نصب کرده که دوستان و فاميل اگه خواستن بيان اينجا به همون آدرس قبلي بيان.

 آب و هواي اينجا خيلي خوب نيست. همين هفته پيش دو بار بارون اومد. اوليش 4 روز طول کشيد ،‌دوميش 3 روز . ولي اين هفته دوميش بيشتر از اوليش طول کشيد

 گضنفر جان،‌آن کت شلوار نارنجيه که خواسته بودي را مجبور شدم جدا جدا برايت پست کنم. آن دکمه فلزي ها پاکت را سنگين ميکرد. ولي نگران نباش دکمه ها را جدا کردم وجداگانه توي کارتن مقوايي برايت فرستادم.

 پدرت هم که کارش را عوض کرده. ميگه هر روز 800،‌ 900 نفر آدم زير دستش هستن. از کارش راضيه الحمدالله. هر روز صبح ميره سر کار تو بهشت زهرا،‌ چمنهاي اونجا رو کوتاه ميکنه و شب مياد خونه.

 ببخشيد معطل شدي. جعفر خان کفاش رفته بود دستشويي حالا برگشت.

 ديروز خواهرت فاطي را بردم کلاس شنا. گفتن که فقط اجازه دارن مايو يه تيکه بپوشن. اين دختره هم که فقط يه مايو بيشتر نداره،‌اون هم دوتيکه است. بهش گفتم ننه من که عقلم به جايي قد نميده. خودت تصميم بگير که کدوم تيکه رو نپوشي.

 اون يکي خواهرت هم امروز صبح فارغ شد. هنوز نميدونم بچه اش دختره يا پسره . فهميدم بهت خبر ميدم که بدوني بالاخره به سلامتي عمو شدي يا دايي.

 راستي حسن آقا هم مرد! مرحوم پدرش وصيت کرده بود که بدنش را به آب دريا بندازن. حسن آقا هم طفلکي وقتي داشت زير دريا براي مرحوم پدرش قبرميکند نفس کم آورد و مرد!‌شرمنده.

 همين ديگه .. خبر جديدي نيست.

قربانت .. مادرت.

 راستي:‌گضنفر جان خواستم برات يه خرده پول پست کنم، ‌ولي وقتي يادم افتاد که ديگه خيلي دير شده بود و اين نامه را برايت پست کرده بودم.

 بعضی دوستان از دیر نوشتن و ننوشتن جوک گله کرده بودن که من همین جا ازشون عذر خواهی میکنم  قول میدم به زودی بهتر بشه

============================================

فراري دادن موش از خوابگها دختران:

با توجه به اينكه اخيرا در برخي از خانه ‏هاي دانشجويي موش مشاهده شده است و موجبات سلب آسايش و

 آرامش و گاها رعب و وحشت دانشجويان عزيز را فراهم كرده است ، بدينوسيله نتيجه مطالعات و تحقيقات انجام

 شده جهت مقابله با موش به شرح زير  اعلام مي‏گردد. به محض مشاهده موش در اتاق ، يكي از اقدامات زير را

 انجام دهيد :

 بند 1- روش كاملا دانشجويي : پس از هماهنگي با هم اتاقي‏هايتان با كشيدن يك جيغ بلند ، دسته جمعي در را باز كرده از اتاق خارج شويد و ديگر هرگز به آن اتاق بازنگرديد

 بند 2- روش سرخپوستي : مقداري وسايل قابل اشتعال وسط اتاق جمع كرده ، آتش بزنيد تا موش با دود آن خفه شود . سپس موارد بند (1) را انجام دهيد .

 بند 3- روش معرفتي : به موش بگوييد در صورت عدم خروج وي خودكشي خواهيد كرد . اگر با معرفت باشد از اتاق خارج خواهدشد . در غير اين صورت موارد بند (1) را انجام دهيد .

 بند 4- روش تعارفي : به موش تعارف كنيد كه امشب را پيش شما بماند . احتمالا شرمنده شده و تعارف شما را

نمي‏پذيرد . دزصورتيكه تعارف را پذيرفت بند (1) را اجرا كنيد .

بند 5- روش قبيله گامبالا : تعدادي سلاح سرد تهيه كرده و به موش اعلان جنگ كنيد . در صورتيكه موش نامبرده حرفه‏اي بوده و اين حرف را جدي نگرفت بند (1) را انجام دهيد .

 بند 6- روش دموكراتيك : پس از شرح فوايد گفتمان براي موش ، از او خواهش كنيد اتاق را ترك كند . اگر موش قبول نكرد بند (1) را انجام دهيد .

 بند 7- روش نه چندان دانشجويي : يكي از گربه ‏هايي كه دركوچه دنبال غذا مي‏گردند را براي شام به منزل خود دعوت كنيد . در صورت موفقيت گربه در خوردن موش ، از او بخواهيد از اتاق خارج شود . در صورت عدم موافقت گربه بدنبال راهي براي خارج كردن گربه باشيد ( مطلب نحوه خروج گربه به زوديمنتشر مي‏گردد )

 بند 8- روش كمپينگ : در ميان دوستانتان هر كدام كه خانه ‏شان بهتر است را انتخاب كرده و به صورت دسته جمعي  تا آخر ترم به خانه آنها برويد . در صورتيكه در خانه آنها هم موش مشاهده شد به بند (1) مراجعه كنيد .

 بند 9- روش روانشناسي : به كارهاي روزانه خود پرداخته و به موش بي ‏محلي كنيد . او احتمالا ناراحت شده و خارج خواهد شد. در صورتيكه اين هم جواب نداد راهي جز مراجعه به بند (10) براي شما باقي نمانده است .

بند 10- روش فاشيستي : مقداري از كباب سلف دانشگاه را در مسير او قرار دهيد تا از آن بخورد . اين روش احتمال خطا ندارد . موش حتما خواهد مرد و اصلا نيازي به مراجعه به بند (1) نداريد .

 ============================================

سختی درک وجود زنان

 يک بنده خدايی ، کناراقيانوس قدم می زد،وزير لب دعايی راهم زمزمه ميكرد . نگاهى به آسمان آبى و درياى لاجوردين و ساحل   طلايى انداخت و گفت:

 -  خدايا ! ميشه تنها آرزوى مرا بر آورده كنى؟

- ناگاه، ابرى سياه، آ سمان را پوشاند و رعد و برقى در گرفت   و در هياهوى رعد و برق، صدايى از عرش اعلى بگوش رسيد   كه ميگفت: چه آرزويى دارى اى بنده ى محبوب من؟

 مرد، سرش را به آسمان بلند كرد و ترسان و لرزان گفت:

 - ای خدای کريم از تو می‌خواهم جاده‌ای بين کاليفرنيا و هاوايی   بسازی تا هر وفت دلم خواست در اين جاده رانندگی کنم!! از

  جانب خدای متعال ندا آمدکه:

 - ای بنده‌ی من! من ترا بخاطر وفاداری‌ات بسياردوست   می‌دارم و می‌توانم خواهش تو را برآورده کنم اما هيچ ميدانی   انجام تقاضای تو چقدر دشوار است؟هيچ ميدانی ‌که بايد ته   اقيانوس آرام را آسفالت کنم؟ هيچ ميدانی چقدر آهن و سيمان   و فولاد بايد مصرف شود؟ من همه‌ای اينها را می‌توانم انجام   بدهم! اما آيا نمی‌توانی آرزوی ديگری بکنی؟

  - مرد، مدتى به فكر فرو رفت، آنگاه گفت:

 - اى خداى من! من از كار زنان سر در نمى آورم! ميشود بمن   بفهمانى كه زنان چرا مى گريند ؟ ميشود به من بفهمانى   احساس درونى شان چيست؟ اصلا ميشود به من ياد بدهى كه   چگونه مى توان زنان را خوشحال كرد؟ 

صدايي از جانب باريتعالى آمد كه:

   - ای بنده من! آن جاده‌ای را که خواسته‌ای، دو بانده باشد يا چهار بانده!!؟؟

============================================

نامه کارمند به رییس برای بالا رفتن حقوق

Dear Bo$$

   In thi$ life, we all need $ome thing mo$t de$perately. I think you $hould be under$tanding of the need$ of u$ worker$ who have given $o much $upport including $weat and $ervice to your company.

 I am $ure you will gue$$ what I mean and re$pond $oon.

Your$ $incerely

Norman $

  حالا بخونید جواب رییس رو:

Dear NOrman,

   I kNOw you have been working very hard. NOwadays, NOthing much has changed. You must have NOticed that our company is NOt doing NOticeably well as yet.

 NOw the newspaper are saying the world`s leading ecoNOmists are NOt sure if the United States may go into aNOther recession. After the NOvember presidential elections things may turn bad.

 I have NOthing more to add NOw. You kNOw what I mean.

Yours truly,

Manager

============================================

خاصيت های مردها:

مردها مثل « مخلوط كن » هستند: در هر خانه يكي از آنها هست ولي نميدانيد به چه درد ميخورد

  مردها مثل « آگهي بازرگاني » هستند: حتي يك كلمه از چيزهائي را كه ميگويند نميتوان باور كرد

  مردها مثل « كامپيوتر » هستند: كاربري شان سخت است و هرگز حافظه اي قوي ندارند

 مردها مثل « سيمان » هستند: وقتي جائي پهنشان ميكني بايد با كلنگ آنها را از جا بكني

 مردها مثل « طالع بيني مجلات » هستند: هميشه به شما ميگويند كه چه بكنيد و معمولاً اشتباه مي گويند

 مردها مثل « جاي پارك » هستند: خوب هايشان قبلا" اشغال شده و آنهائي كه باقي مانده اند يا كوچك هستند يا جلوي درب منزل مردم

  مردها مثل « پاپ كورن » ( ذرت بو داده ) هستند:  . بامزه هستند ولي جاي غذا را نمي گيرند

 مردها مثل « باران بهاري » هستند: . هيچوقت نميدانيد كي مي آيند ، چقدر ادامه دارد و كي قطع ميشود

 مردها مثل « پيكان دست دوم » هستند:   ارزان هستند و غير قابل اطمينان

 مردها مثل « موز » هستند :. هرچه پيرتر ميشوند وارفته تر ميشوند

 مردها مثل « نوزاد » هستند: در اولين نگاه شيرين و با مزه هستند اما خيلي زود از تميز كردن و مراقبت از آنها خسته مي شويد

========================================

روبه بی دست و پای

يکي روبهي ديد بي دست و پاي

تعجب نمود و پريدش ز جاي

که اي کلمن ، اي روبه پا ندار

تو را دست و پا بوده روزي چهار

کجا کرده اي دست و پاهاي خويش

فروختي نموديش خرج حشيش

چنين گفت روبه به درويش پير

شکم چون نداري تو ، خرده مگير

بها کرده ام دست و پا بهر نان

مرا کليه مانده از من ستان

يکي کليه پنداري آب زلال

چرا که هنوزش نبردم موال

========================================

خواستگاری خر

خره آمد به سوي مادر خويش

بگفت مادر چرا رنجم دهي بيش

برو امشب برايم خواستگاري

اگر تو بچه ات را دوست داري

خره مادر بگفت اي پسر جان

تو را دوست دارم بهتر از جان

ز بين اين همه خرهاي خوشگل

يكي را  كن نشان چون نيست مشكل

خر از شادماني جفتكي زد

كمي عر عر نمود و پشتكي زد

بگفت مادر به قربون نگاهت

به قربان دو چشمان سياهت

خره همسايه رو عاشق شدم من

به زيبايي نباشد مثل او خر

بگفت مادر برو پالان تنت كن

برو اكنون بزرگان را خبر كن

به آداب و رسوم زمانه

شدند داخل به رسم عاقلانه

2پالان خريدند پاي عقدش

چقدر خر بودن

به افسار طلا با پول نقدش

خريداري نمودند يك طويله

همان طور كه رسم است در قبيله

خر عاقد كتاب خود بگشود

وصل عقدشان را بنمود

دوشيزه خر خانم آيا راضيه؟

به عقد اين خر خوشبخت در آيه؟

يكي از حاضران گفتا به خنده

عروس خانم به گل چيدن برفته

براي بار سوم خر پرسيد

كه خر خانم سرش يك باره جنبيد

خران عر عر كنان شادي نمودند

به يونجه كام خود شيرين نمودند

به اميد خوشي و شادماني براي اين دو خر در زندگاني

اینو یه فردی به اسم جوجوی عزیز فرستاده منم گذاشتم که همه استفاده بکنن

 جوجو جونم دستت درد نکنه

========================================

زن و شوهر کامپيوتری

شوهر: سلام،من Log in کردم.

زن: لباسي رو که صبح بهت گفتم خريدي؟

شوهر: Bad command or File name.

زن: ولي من صبح بهت تاکيد کرده بودم!

شوهر: Syntax Error, Abort, Retry, Cancel.

زن: خوب حقوقتو چيکار کردي؟

شوهر: File in Use, Read only, Try after some Time.

زن: پس حداقل کارت عابر بانکتو بده به من.

شوهر: Sharing Violation, Access Denied.

زن: مي دوني، ازدواج با تو واقعا يک تصميم اشتباه بود.

شوهر: Data Type Mismatch.

زن: تو يک موجود بدرد نخور هستي.

شوهر: By Default.

زن: پس حداقل بيا بريم بيرون يه چيزي بخوريم.

شوهر: Hard Disk Full.

زن: ببينم ميتوني بگي نقش من تو زندگي تو چيه؟

شوهر: Unknown Virus Detected.

زن: خب مادرم چي؟

شوهر: Unrecoverable Error.

زن: و رابطه تو با رئيست؟

شوهر: The only User with Write Permission.

زن: تو اصلا منو بيشتر دوست داري يا کامپيوترتو؟

شوهر: Too Many Parameters.

زن: خوب پس منم ميرم خونه بابام.

شوهر: Program Performed Illegal Operation, It will be Closed.

زن: خوب گوشاتو بازکن، من ديگه بر نميگردم!

شوهر: Close all Programs and Logout for another User.

زن: مي دوني، صحبت کردن باتو فايده نداره، من رفتم.

شوهر: Its now Safe to Turn off your Computer

========================================

حافظ اينترنتی

دوباره شب شدو من بي قرارم

كانكت كن زود بيا در انتظارم

بيا من آمدم پاي مسنجر

شدم محصور آواي مسنجر

بيا هارد دلت را ما ببينيم

گل از كنج هوم پيج ات بچينيم

بيا آيكون نماي بي نشانم

كه من جز آدرس ايميلت ندانم

بيا امشب كمي آنلاين باشيم

و تا صبح با sun shine باشيم

بيا فرهاد بي تو قش كرده

و حتي هارد ديسك هم crash كرده

بيا اي عشق دات كام عزيزم

بيا پاي توw ها بريزم

بيا اي حاصل سرچ جهاني

بيا اجرا كن آن فايل نهاني

اگر آيه دعايت مينمايم

دعا تا بي نهايت مينمايم

مبادا لحظه اي DC شوي يار

جدا از پاي آن PC شوي يار

بمان تو جاودان اندر دل من

بمان تا حل شود هر مشكل من

========================================

شعری در وصف زن زليلان

الهــــی! به مــــــردان در خانه ات!

به آن زن ذلیلان فـــــرزانــــــه ات!

 به آنانکه با امـــــر "روحی فداک"!

نشینند وسبـــــــــــــزی نمایند پاک!

به آنانکه از بیـــــــخ وبن زی ذیند!

شب وروز با امــــــر زن می زیند! 

به آنانکه مرعــــــــــوب مادر زنند!

ز اخلاق نیکـــــــــوش دم می زنند!

به آن شیــــــــــــر مردان با پیشبند!

که در ظـــرف شستن به تاب وتبند!

به آنانکه در بچّــــــــــه داری تکند!

یلان عوض کــــــــــــردن پوشکند!

 به آنانکه بی امــــــــــــر واذن عیال

نیاید در از جیبشان یک ریــــــــال!

به آنانکه با ذوق وشــــــــــوق تمـام

به مادر زن خود بگویند: مـــام (!)

به آنانکه دارند بــــا افتخـــــــــــــار

نشان ایزو...نه!"زی ذی نه هزار"!

به آنانکه دامـــــــن رفــو می کنند!

ز بعد رفــــــــویش اُتـــو می کنند!

به آنانکه درگیــــر ســــوزن نخند!

گرفتـــــــــــار پخت و پز مطبخند!

 به آن قرمــــــــه سبزی پزان قدر!

به آن مادران به ظاهــــــــــر پدر(!)

الهـــــــــی! به آه دل زن ذلیــــــل!

به آن اشک چشمان "ممّد سبیل"(!)

به تنهای مردان که از لنگـــه کفش

چو جیــــــــغ عیالاتشان شد بنفش!

 :که مارا بر این عهـــد کن استوار!

از این زن ذلیلی مکن برکنـــــــار!

به زی ذی جماعت نما لطف خاص!

نفرما از این یوغ مــــــارا خلاص!

 

 

سیستم تبلیغاتی تبادل لینک باکس رایگان